بیا ای ساربان شرم از خدا کن
حیا از مادرم خیرالنساکن
مکن بی پایه عرش کبریا را
مکن از تن جدا دست خدا را
که اخر بوده این دست ای سیه دل
به دوش وگردن زهرا حمایل
تن صد پاره از شمشیر وخنجر
ندارد طاقت شمشیر دیگر
تنی کز ظلم عدوان گشته عریان
شده پامال از سم ستوران
اذیت بر چنین پیکر روا نیست
بریدن دست او شرط وفا نیست
بکن رحمی به حال خواهرانم
به اطفال یتیم وناتوانم
اگر کردی جدا دست من از تن
در این صحرا مکن امشب تو مسکن
که شاید مادرم زهرا بیاید
به روی نعش من گیسو گشاید
چه می گویی جواب مادرم را
جواب باب وجد اطهرم را
اگر پرسند از تو ای ستمکار
چه کرده با تو این مظلوم بی یار
اگر فردا بیاید خواهر من
ز راه مهربانی بر سر من
اگر جسم مرا بی سر ببیند
جدا دست من از پیکر ببیند
از ان ترسم که ان بیچاره خواهر
بمیرد برسر نعش برادر
61271 بازدید
247 بازدید امروز
261 بازدید دیروز
1484 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian