زد به جان اتش مرا افسردنت با جسارت سوی مسجد بردنت
دیدمت تنها میان دشمنان با سلیمان ,کینه ی اهریمنان
دیدم ان جا بازی تقدیر را روبهی بسته است دست شیر را
گفتم ای حق نمک نشناخته دین علم کرده به قران تاخته
ای تو قلب قبله خون کرده چرا سوی مسجد می کشانی قبله را
هرکه باشد اهل فبله گو بیا قبله این است ومنم قبله نما
ان که امد از درون قبله اوست تا بداننداوست مغز وکعبه پوست
قبله بهر قبله باشدروی او کعبه قامت بسته برابروی او
اختیار از اوست گرچه جبر بست تو نبستی دست او راصبربست
او به روی دوش احمد پا زده است تیشه او بر ریشه ی بت ها زده است
نیست سر پیچی ازو ,در حد شمس شاهد من ماجرای رد شمس
این که بستی دست او را حیدرست فاتح بدر وحنین وخیبر است
دست هایی که صد ها بت شکست کس نمی بنددد به غیر بت پرست
اوکلید فتح ها در مشت داشت او زره در جنگ ها بی پشت داشت
ذالفقار خون اگر بیرون کشد مرگتان از خون مگر بیرون کشد
59392 بازدید
22 بازدید امروز
35 بازدید دیروز
138 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian