×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

اجتماعی حقوقی,مذهبی

او در راه است

مادر امام زمان

سلام از بشربن سلیمان نخاس روایت شده است من که در کار تجارت بودم بدون اجازه امام نه چیزی می خریدم ونه می فروختم ودر این کار از موارد شبهه ناک نیز دوری می کردم تا اینکه شناختم نسبت به خرید وفروش بیشتر شد وبه خوبی فرق بین حلال وحرام را اموختم شبی در خانه ام در شهر سامرا بودم و ساعتی ازشب نگذشته بود که کسی در منزل را زد وقتی در را گشودم دیدم که خادم امام است وگفت امام هادی تو را می خواهد لباسم را پوشیدم وبه دیدار امام رفتم وقتی داخل شدم دیدم امام باپسرش و خواهرش حکیمه از پشت پرده سخن میگوید وقتی که نشستم امام فرمود ای پشر تو از فرزندان انصار هستی ودوستی ما از میان شما از بین نمی رود وهر فرزندی از پدرش ,ان را به ارث می برد شما مورد اعتماد ما اهل بیت هستید من تو رابه فضیلت ومقامی مشرف می کنم و تو را از سری اگاه میکنم وبه تو دستور می دهم که کنیزی بخری پس امام به خط ولغت رومی نوشت وبا انگشترش ان را مهروموم و کیسه پولش را بیرون اورده دویست وبیست دینار به من دا دوفرمود این را بگیر وبه بغداد برو وفلان روز نزدیک ظهر کنار پل بغداد ,منتظر قایق ها باش و هنگامی که انچه را به همراه اورده اند اشکارا به مردم نشان دادند وبه معرض نمایش گذاشتندمشتری وخریداران بنی عباس وجوان های عراقی از هر سو به طرف قایق ها می ایند و انها را احاطه می کنند وقتی این مناظر را دیدی به سوی کسی که او را عمر بن یزید نخاس می گویند برو او در انجا کنیزی را به مشتری ها نشان می دهد که چنین وچنان است دو لباس حریر به تن دارد ولی ان زن از اینکه حجاب را برداردیا اینک لمس شود ابا دارد او از پشت پرده نازک پوشش ,نگاه عمیق وگیرایی دارد نخاس او را می زند وبا زبان رومی بر سر او داد می زند پس بدان زن می گوید وای بر ان زنی که پرده حجاب را از او بر دارد یکی از مشتری ها می گویذد من سیصد دینار برای او می دهم انها به نخاس به زبان عربی می گویند ولی ان زن می گوید اگر شوکت سلیمان نزد من بیایی ولی من به تو رغبتی نشان نمی دهم نخاس می گوبد :می گویید من چکار کنم ؟ای زن من باید تو را بفروشم ؟ کنیز می گوید :چه عجله داری ؟من باید کسی را از مشتری ها انتخاب کنم که قلبم را ارام کند امام فرمود ای بشر در این هنگام به سوی عمر بن یزید نخاس برو وبه او بگو همراه من نامه ای است که از سوی فردی با شرافت وبزرگ است این نامه به زبان رومی نوشته شده ان بزرگوار کرم وفا وبخشش خود را توصیف نموده است نامه را بگیر وبخوان ودر باره اخلاق وخصوصیات صاحب نامه کمی تامل کن اگر دوست داشتی واز او خشنود شدی من وکیل او هستم کنیز را بخرم است بشر گوید تمام انچه مولایم امام هادی به من امر کرده بود انجام دادم وقتی کنیز به نامه نگریست خیلی گریه کرد وبه عمر بن یزید گفت مرا به صاحب این نامه بفروش و.قسم خورد که اگر عمر او رابه صاحب نامه نفروشد خودش را خواهد کشت بشر می گوید ان قدر با عمر بن یزید در باره قیمت ان کنیز چانه زنی کردم تا به مقدار پولی که مولایم در کیسه نهاده بود رسید عمر بن یزید کنیز را به من داد در حالی که کنیز خندان وشادمان بود وبا او به حجره ام که در بغداد بود رفتم وقتی که بر می گشتیم ان کنیز نامه مولایم را بیرون اورد وان را می بوسید وروی صورت وچشمش می گذاشت وبه بدنش می کشید با تعجب از او پرسیدم ایا نامه کسی را که نمی شناسی می بوسی /؟ پاسخ داد ای کسی که از درک وشناخت جایگاه اولاد پیامبران ناتوانی خوب گوش کن وقلبت را برای شنیدن سخنانم فارغ بدار من ملیکه دختر یشوعا ,فرزند قیصر روم هستم مادرم از فرزندان حواریون است که به وصی مسیح شمعون منتسب می گردد
جمعه 28 بهمن 1390 - 10:41:53 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://razemajnoon.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   5:23:11 PM

سلام داداش 

مطلب بزار هر روز

وبروز رسانی کن باتشکر

http://razemajnoon.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 28 بهمن 1390   7:32:13 PM

خدایا ظهور اقامون رو هرچه زود تر نزدیک بفرما

الهی آمین

.

.

.

داداش علی مطلب هات درحد تیم ملی هست دمت گرم

آخرین مطالب


حقیقت دل


دعاتعطیل است


ای مظلومه عالم به دادمظلومان برس


یا علی


چرا قبر فاطمه مخفی است؟


نجوای درغم مادرو برادر


فاطمه شیعیان را دریاب التماس دعا


در دل مولا با مادر ائمه


نجوا


درد دل دختر با سر بریده


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

61844 بازدید

18 بازدید امروز

90 بازدید دیروز

1081 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements