کمان حرمله قدم کمان کرد گل نشکفته ام را خزان کرد
عجب تیری به حلقومش نشسته که راهم را به سوی خیمه بسته
الهی حرمله ازغم بسوزی که دیگر حنجر طفلی ندوزی
در فرازی
در حرب,چون تیر به حلق پسر زدند انگار نیزه ا ی به گلوی پدر زند
انگار محسن مولا شهید شد انگار فاطمه ر ا پشت در زدند
تیر سه شعبه ای که بر ان حنجره نشست مسمار بود وفاطمه را بر جگر زدند
چون ناله کرد در غم هجران طفل خویش با تازیانه مادر او را سحر زدند
نام حسین برد وکتک خورد دختری نام علی پچو برد ورا بیشتر زدند
64966 بازدید
67 بازدید امروز
79 بازدید دیروز
1625 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian